جدول جو
جدول جو

معنی امان جستن - جستجوی لغت در جدول جو

امان جستن
(مَ)
زنهار خواستن. امان طلبیدن:
گر ز دیو نفس میجویی امان
رو نهان شو چون پری از مردمان.
شیخ بهایی، امروزه بکسی اطلاق شود که اثاث خانه از فرش و ظرف و مبل و جز آن رانو یا کهنه خریداری کند و در فروشگاه خود بفروشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کران جستن
تصویر کران جستن
دوری گزیدن از خلق، گوشه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ شُ دَ)
دارو طلبیدن. درمان خواستن. علاج طلبیدن:
با درد فراق تو به جان میزنم الحق
درمان ز که جویم که ز خوی تو ندیدم.
خاقانی.
گر به داغت می کشد فرمان ببر
ور به دردت می کشد درمان مجوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کران جستن
تصویر کران جستن
گوشه گرفتن دور گزیدن از خلق: (از صحبت خلق امان بجستی از قربت شه کران بجستی) (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار